Nov. 26, 2024
▨ نام شعر: صلح نامه
▨ شاعر: مهدی حمیدی شیرازی
▨ با صدای: مهدی حمیدی شیرازی
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ــــــــــــــــــ
هرچه کردم از تو ای شرقی دل من وا نشد
خوب شد دیشب میان ما و دل دعوا نشد
کاغذِ صلح تو را دادم بدو درهمدرید
گفت کو آنکسکه یار این شد و رسوا نشد
هرچه گشتم تا در آن مهرِ تو را جایی دهم
بود از قهرِ تو چندان پر که دیگر جا نشد
تا بر او نام تو بردم گشت سودایی چنان
کانچنان هرگز به عمری پر سر و سودا نشد
عزم کردم تا در او عشق تو را انشا کنم
داد چندان زد که دیگر فرصت انشا نشد
خواستم با دانهی مهر تواش آرم به دام
دانهی گنجشک دام کرکس و عنقا نشد
عهد و پیمان تو بر وی عرضه کردم نعره زد
گفت کاین پوسیدهکاغذ عروهالوثقا نشد
یادش آوردم به مستی، خوشزبانیهای تو
کام او شیرین ز یاد آوردنِ حلوا نشد
نامهات چون حرز کوبیدم به ویرانگاهِ عشق
تکیهگاهِ کاخ ویران هستهی خرما نشد
الغرض ایدوست کار من ز کار دل جداست
من شدم یار تو لیکن این دل دانا نشد
او به بند مهربانیهاست من در بند او
بند او از گردنم یکعمر دیدی وا نشد
خواستی تا سرخط مِهر تو را امضا کنم
پای آن امضا کشیدم لیک این امضا نشد
هرچه با امضای من میبینی و بی مُهر دل
دل از آن برکن که حکمی درخور اجرا نشد
▨
دکتر مهدی حمیدی شیرازی