شعر | با صدای شاعر

ابولحسن ورزی | صحرای بی‌پایان

Dec. 23, 2024

▨ نام شعر: صحرای بی پایان

▨ شاعر: ابولحسن ورزی

▨ با صدای: ابولحسن ورزی

▨ پالایش و تنظیم: شهروز

ــــــــــــــــــ

ز عقلِ نکته‌بینان حل نشد هرگز معمایی

خوشا دیوانگی‌ها با حریفِ باده‌پیمایی


دمی از رنجِ حیرانی دل و جانم نیاساید

نه در آغوشِ محرابی، نه در پایِ چلیپایی


طنین عشق و آزادی نمی‌آید به گوش من

نه از آوازۀ دیری، نه از زنگ کلیسایی


کنشت و دیر و مسجد را چرا باید بنا کردن؟

تو را گر می‌توان دیدن، ز هر سویی، به هر جایی


نهان از دیدۀ مایی و در دل‌هایِ ما پیدا*

نه با مایی نه بی مایی، نه پنهانی نه پیدایی


ز نقش عشق زیباتر ندارد زندگی نقشی*

در این خوابِ پریشان، خوش‌تر از این نیست رویایی


{نتابد گر فروغِ عِشق بر تاریکیِ دل‌ها*

شبانِ تارِ ما را نیست صبحِ عالم‌آرایی}


سرابِ زندگانی می‌فریبد تشنه‌کامان را

تو گر سیرابِ عشقی، زین سرابت نیست پروایی


در این صحرای بی‌پایان، هزاران کاروان گم شد

که از ایشان نمی‌آید، نه پیغامی، نه آوایی


سواران بی‌خبر رفتند و این غم می کشد ما را

کز آنان گردِ راهی نیست، در دامانِ صحرایی


{غمِ فردا مخور امروز و، فرصت را غنیمت دان

چه دانی کز پسِ امروز خواهی داشت فردایی؟}

ابولحسن ورزی

متخلص به طالع

ـــــــــــ

پی‌نوشت اول: یکی از مشهورترین شعرهای ابولحسن ورزی، شعر با مطلع «آمد اما در نگاهش آن نوازش‌ها نبود» است که شاید مشهورترین اثر وی باشد.

پی‌نوشت دو: دو بیت در آکولاد آمده که در متن کتاب شعر ایشان هست اما در خوانش خوانده نشده است.

Podparadise.com neither hosts nor alters podcast files. All content © its respective owners.